یادش به خیر امیر آباد و می بستیم...
بیا بریم تجمعات حال کنیم
کاری نداری بیا اخلال کنیم
ابی و کامبیز و فری هم میان
اهل محل اونوری هم میان
قول شرف داده بیاد سهیلا
شیش هفت ماهه ندیدمش تا حالا
ترقه با خودت بیار سه چار تا
بپرونیم جلوی پای بیتا
چند تا شعار دارم هنوز فتیره
بیا بریم بگیم بینیم میگیره
بلکه کشید کار به تحصن بیا
یه جوری امروز راتو کج کن بیا
قراره جمعیت رو ادغام کنیم
شاید بساط جور شه دیریمدام کنیم
بساط گرگم به هوا هم به راس
پلیسه از چپ میدوه ما از راس
وقتی که اسمی از گروه فشاره
قایم باشک هم دیگه برقراره
دیروز واسه نازی قپی اومدم
که یک چماق به دست رو شخصا زدم
هر جا میشه صحبت وضع دیشب
باد رو ولش میدم به زیر غبغب
از این کارا همین چیزاش میمونه
اینکه بفهمن ماها بارمونه
از اونجا که طالب این نکاتم
عاشق روزای تجمعاتم
شاعر: حسام الدین مقامی کیا
به نقل از http://hamedtalebi.blogfa.com/post-207.aspx